[RB@Blog_Title]

گره عشق

سه شنبه, ۶ تیر ۱۳۹۶، ۱۰:۵۲ ق.ظ
  • نویسنده : عبدالرحیم آزاد
  • بازدید : [۶۲۲] مشاهده
  • دسته بندی : دسته: شعر عاشقانه ,

" گره عشق "

یک شب تو را در کوچه پیدا می کنم
آن شب تو را بی پرده رسوا می کنم

در خلوتم روزی اگر، یابم تو را
در گوش تو، آسوده نجوا می کنم

از دوریت، من با دلم، هر شب که نه
هر روز و شب، انکار و حاشا می کنم

صدها گره، بستی به قلبم ناقلا
شب تا سحر، تا یک گره وا می کنم

چون سرد سردی با دلم، هر شب منم
با رفتنت دستان خود "ها" می کنم

تا برق چشمانت به چشمم می خورد
هر شب تو را از خود تقاضا می کنم

وقتی چو بلبل، هی صدایم می زنی
همچون گلی خود را شکوفا می کنم

یک شب اگر، حتی نبینم روی تو
دیوانه گردم قصد صحرا می کنم

روزی اگر، سهم دل مردم شوی
در دل، قیامت با تو برپا می کنم

احمد پوزیده

ادامه مطلب

جشن و شادی و شور

سه شنبه, ۶ تیر ۱۳۹۶، ۱۰:۴۳ ق.ظ
  • نویسنده : عبدالرحیم آزاد
  • بازدید : [۵۸۳] مشاهده
  • دسته بندی : دسته: شعر عاشقانه ,

جشن و شادی و شور

جشن و شادی و شور است
جمع ما چه پر نور است
شکر ایزد منان
غصه ها ز ما دور است

دسته دسته گلها را
نغمه های زیبا را
هدیه کردم ای داماد
هر گل شکوفا را

جشن امشب داماد
حرف تازه ای دارد
نوگلی که خندان است
گل به دل همی کارد

احمد پوزیده

ادامه مطلب

رباعی

سه شنبه, ۶ تیر ۱۳۹۶، ۱۰:۱۶ ق.ظ
  • نویسنده : عبدالرحیم آزاد
  • بازدید : [۵۳۶] مشاهده
  • دسته بندی : دسته: اشعار دوبیتی ,

رباعی

مرغی شده ام، ناله ی غم سر بدهم؟
دستان تو کت بسته به خنجر بدهم؟
حلقوم مرا بغض پیاپی نبرید
شاید که خودم را به ستمگر بدهم

 احمد پوزیده

ادامه مطلب

دوبیتی پدر

جمعه, ۲ تیر ۱۳۹۶، ۰۶:۱۷ ب.ظ
  • نویسنده : عبدالرحیم آزاد
  • بازدید : [۱۳۵۰] مشاهده
  • دسته بندی : دسته: شعر عاشقانه ,

دوبیتی…پدر

پدر یاس و گل و عنبر تو هستی
که در مهر و وفا مظهر تو هستی
پدر در پاکی و عشق و صداقت
ز هر آیینه ای برتر تو هستی

تویی کوه بلند استقامت
تو هستی مظهر عشق و شهامت
گرفتم دست پر مهرت پدر جان
که آموختم ز تو رسم رفاقت

پدر ای رحمت بارانی من
نشاط کلبه احزانی من
دو صد جانم فدایت ای پدر جان
که هر دم می شوی قربانی من

احمد پوزیده

ادامه مطلب

بیا امشب

جمعه, ۲ تیر ۱۳۹۶، ۰۶:۰۵ ب.ظ
  • نویسنده : عبدالرحیم آزاد
  • بازدید : [۱۵۴۶] مشاهده
  • دسته بندی : دسته: شعر عاشقانه ,

" بیا امشب "

بیا امشب، بیا با من خطر کن
تموم غصه ها رو دس به سر کن
بیا دردامو یک لحظه بغل کن
بیا حال منو زیر و زبر کن

بیا امشب، بیا با من سفر کن
تموم شادیا رو با خبر کن
همیشه بی تفاوت بودی اما
بیا امشب، بیا از من گذر کن

بیا طاقت ندارم بیشتر از این
بیا خستم از این احوال غمگین
من هر شب خوابتو دارم می بینم
بیا ای حس بی پایان و شیرین

تو که تابوت بی احساس دردی
بیا امشب شبیه آدما باش
یکم حس کن، یکم این درد ما رو
بیا امشب، شبیه حال ما باش

دروغه این که میگن بی خیالی
نه حسی داری اما این محاله
کنار پنجره رفتم نشستم
دلم میگه همش فکر و خیاله

احمد پوزیده

ادامه مطلب

درد و دلخوشی

جمعه, ۲ تیر ۱۳۹۶، ۰۵:۵۷ ب.ظ
  • نویسنده : عبدالرحیم آزاد
  • بازدید : [۸۳۲] مشاهده
  • دسته بندی : دسته: شعر عاشقانه ,

ترانه "درد و دلخوشی؟"

دلم گیره اونه، خودش هم میدونه
ولی داره میره، که عاشق بمونه

بهش گفته بودم، که خیلی حسودم
که عاشق شدم با تمام وجودم

دوباره نوشتم، که عاشق نمیشم
دوباره شبیهِ، شقایق نمیشم

به عشقت ترانه، دوباره نوشتم
گِلِ عاشقی رو دوباره سرشتم

تو که سردِ سردی، شروع یه دردی
میون من و دل، شروع نبردی

تو که بی خیالی، تو عشق محالی
نمونده برای، منم حس و حالی

اگه بی تفاوت، اگه داری میری
برو نوش جونت، تو که سیر سیری

ولی برنگردی، دلم خونه خیلی
شکستی تو جامِ، دلم رو، تو لیلی

احمد پوزیده

ادامه مطلب

سی شکوفه

جمعه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۰۰ ب.ظ
  • نویسنده : عبدالرحیم آزاد
  • بازدید : [۷۱۵] مشاهده
  • دسته بندی : دسته: شعر مذهبی ,

سی شکوفه

روزه یعنی درس تقوا، بندگی
ترک عصیان، لذت فرمانبری
روزه یعنی درس ایثار وخلوص
در کنار تشنگی ها، دلبری

روزه یعنی می نشینم بر سرِ
سفره ی مهمانی خان خدا
روزه یعنی چیدن هر میوه از
شاخه های باغ احسان خدا

روزه یعنی با سخاوت می شوم
یاد مسکین و یتیمان می کنم
روزه یعنی عهد و پیمان با خدا
ترک شیطان ورجیمان می کنم

روزه یعنی سی شکوفه در خزان
سی نهال سبز و خرم در بهار
روزه یعنی عطر خوش بوی اذان
چون بپیچد در فضای روزه دار

روزه یعنی خلوت من با خدا
لحظه های ناب افطار و دعا
روزه یعنی یک سپر از جنس نور
جامه ای از جنس تقوای خدا

روزه یعنی بگذری از هر هوس
بشکنی دیوار عصیان و گناه
روزه یعنی طاعت پروردگار
ذکر ویادش، توبه از هر اشتباه

روزه یعنی بی قراری های ما
انتظار ماه رحمت از رجب
روزه یعنی مغفرت را از خدا
در مناجات ودعا کردم طلب

روزه یعنی بوته ی صبر ونیاز
خسته از مرداب عصیان وگناه
روزه یعنی استقامت می کنم
تا رسیدن یا همان پایان راه

روزه یعنی بنده ی خالص شدن
بنده ی نفس و هوا، شهوت نیم
روزه یعنی امتثال وبندگی
بنده ی غافل از این نعمت نیم

روزه یعنی هدیه ی خوب خدا
باغی از گلهای ایمان و امید
روزه یعنی یک تبر از مغفرت
هر درخت معصیت را می برید

روزه یعنی تشنه ی لطف خدا
جست وجوی رحمت بی انتها
روزه یعنی فرصت جبران سال
یک شروع تازه با حس دعا

احمد پوزیده

ادامه مطلب

کابل

يكشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۱۵ ب.ظ
  • نویسنده : عبدالرحیم آزاد
  • بازدید : [۱۸۶۳] مشاهده
  • دسته بندی : دسته: دیگر اشعار ,

کابل

رفت و غبار غم نشست
از چهره ها رنگ امید
در کوچه ها گلهای سرخ
از خون کابل می دمید

کابل چرا خونین شدی
همچون زنی غمگین شدی
با خون سرخ بی گناه
این سان چرا رنگین شدی

اشک غم و اندوه ودرد
از گونه ی کابل چکید
از این همه اخبار بد
قلب مسلمانان تپید

ای بوته سبز امید
روییده شو، روییده شو
ای سبزه ی صلح و نوید
روییده شو، روییده شو

چشمان شیطان سرخ سرخ
کابل شده یک لاله زار
می خندد و سرخوش شده
دشمن کنار هر مزار

احمد پوزیده

ادامه مطلب

از حقیقت می گریزم

چهارشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۳۵ ق.ظ
  • نویسنده : عبدالرحیم آزاد
  • بازدید : [۶۷۳] مشاهده
  • دسته بندی : دسته: شعر عاشقانه ,

از حقیقت می گریزم

از حقیقت می گریزم، دل به دریا می زنم
سر به کوه و یا بیابان یا که صحرا می زنم

از حضورت بی نصیبم، با خیالت چون کنم
خود اسیرم، طعنه بر مجنون و لیلا می زنم

شب به شب با یک غزل از وصف تو در انتظار
حرف دل را با کسی غیر از تو شبها می زنم

نقش گل با رنگ بوسه، با ظرافت، حوصله
در خیالم بر دو دستان تو زیبا می زنم

دل به دل راهی ندارد، گفته ها را بی خیال
با خیالت زنده ام چون حرف فردا می زنم

آخر اما تونلی از جنس خوبی های تو
از دلت تا قلب خود با وسع دریا می زنم

 احمد پوزیده

ادامه مطلب

شعری از نگاه تو

چهارشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۲۶ ق.ظ
  • نویسنده : عبدالرحیم آزاد
  • بازدید : [۶۱۷] مشاهده
  • دسته بندی : دسته: شعر عاشقانه ,

شعری از نگاه تو

و باز هم تکیه کرده ام
به شعری از نگاه تو
به واژه های چشم تو

و باز هم گریه کرده ام
به روی دوش قافیه
کنار مصرعی بلند
شبیه موی باز تو

و باز هم در انتهای یک غزل
نوشته ام برای تو
به تنگی دلم برای تو
به وسعت خیال تو
به گرمی نگاه تو
که دوسْت دارمت هنوز

طعنه می زند کسی
به شعر خیس چشم من
به زخم کهنه دلم
نوشتن از تو ساده نیست
به قیمت حضور اشک
تمام می شود ولی
نوشته ام که من
دوسْْت دارمت هنوز

دوباره شعری از غروب
برای تنگی قفس
که جنسش از غرور توست

دوباره شعری از فراق
که قصه اش شنیدنی ست

دوباره قصه های نو
واسطوره ها کلیشه ای
به افسانه ای که نیست
همیشه دلخوشم کمی

و باز هم نوشته ام
ردیف ردیف برای تو
غزل غزل ترانه ها
که دوسْت دارمت هنوز

احمد پوزیده

ادامه مطلب