[RB@Blog_Title]

غزل…

سه شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۰۶ ب.ظ
  • نویسنده : عبدالرحیم آزاد
  • بازدید : [۶۸۷] مشاهده
  • دسته بندی : دسته: شعر عاشقانه ,

غزل


در تماشای رخِ چون ماه تو مبهوت و حیرانم هنوز
چشم مستت می دهد فرمان، مطیع امر و فرمانم هنوز

با نگاه مهربانت می زنی بر قلب من شلاق عشق
از همان روزی که دیدم گیسوانت، کنج زندانم هنوز

تا که مهرت بر دل بی تاب و قلب بی تمنایم نشست
از تمام مردم شهر و دیارت من گریزانم هنوز

ماه کنعان منی اما عزیز مصر و شاهت کرده اند
روز و شب در انتظارت، کلبه ی غم ها و احزانم هنوز

گرگ و گله، قصه ی دیرین و درس هر کتاب کهنه است
میش زیبای دلم باش و بیا سویم که چوپانم هنوز

دست معمار هنر باش و بچین آجر به آجر عاطفه
چون نبودی بی تو لرزیدم سه ریشتر خرد و ویرانم هنوز

یک دو سالی بارش بارانیِ مهرت به قلبم بد نبود
در نبودت چون بیابان و کویرم، خشک و عطشانم هنوز

 احمد پوزیده

ادامه مطلب

چراغ قرمز عشق…

سه شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۰۳ ب.ظ
  • نویسنده : عبدالرحیم آزاد
  • بازدید : [۱۲۳۶] مشاهده
  • دسته بندی : دسته: شعر عاشقانه ,

چراغ قرمز عشق


کشتی نوحم ولی از قدرت طوفان تو
در شکستم، با قدرت موجی ز هر مژگان تو

حال من ابری تر از فصل بهاران است ولی
مانده ام در حسرت یک قطره از باران تو

یوسفی بودم که از چاه غمم بیرون شدم
لیکن آخر گوشه ی زندانم از بهتان تو

صبح وشب فرقی ندارد پیش روی عاشقان
روز و شب اندر گدازم  از غم هجران تو

عاشقانه می نشینم در مسیرت منتظر
هوشم از سر می رود با چهره خندان تو

در خیابان دلت بی احتیاطی میکنم
میگْذرم از هر چراغ قرمز چشمان تو

 احمد پوزیده

ادامه مطلب