- نویسنده : عبدالرحیم آزاد
- بازدید : [۶۲۲] مشاهده
- دسته بندی : دسته: شعر عاشقانه ,
" گره عشق "
یک شب تو را در کوچه پیدا می کنم
آن شب تو را بی پرده رسوا می کنم
در خلوتم روزی اگر، یابم تو را
در گوش تو، آسوده نجوا می کنم
از دوریت، من با دلم، هر شب که نه
هر روز و شب، انکار و حاشا می کنم
صدها گره، بستی به قلبم ناقلا
شب تا سحر، تا یک گره وا می کنم
چون سرد سردی با دلم، هر شب منم
با رفتنت دستان خود "ها" می کنم
تا برق چشمانت به چشمم می خورد
هر شب تو را از خود تقاضا می کنم
وقتی چو بلبل، هی صدایم می زنی
همچون گلی خود را شکوفا می کنم
یک شب اگر، حتی نبینم روی تو
دیوانه گردم قصد صحرا می کنم
روزی اگر، سهم دل مردم شوی
در دل، قیامت با تو برپا می کنم
احمد پوزیده