- نویسنده : عبدالرحیم آزاد
- بازدید : [۷۵۰] مشاهده
- دسته بندی : دسته: شعر عاشقانه ,
شعر
آغوش بی محبت
در شوره زار تبعید
پرواز بی پر و بال
باید که از تو ترسید
یک قافله خیانت
در چهره ی رفاقت
باید شنیده باشی
این قصه و حکایت
احساس یک ستمگر
در حین جور و کیفر
یک حس ظالمانه
در چشم خون دلبر
شعری برای تحسین
یا یک ترانه، غمگین
یک گوشه از خیالت
زخمی ز شعر دیرین
در دامن اهانت
خوابیده با شجاعت
باکی ندارد انگار
از حرف و از قضاوت
از مردم شعاری
افکار انحصاری
کاری نرفته از پیش
اصلا چه انتظاری!!
احمد پوزیده